
از آیات قرآن کریم کاملا این مطلب استفاده میشود که غیر از دنیای قیامت که در آن به حساب کلی افراد رسیدگی میشود، دنیای دیگری در بین این دنیا و دنیای قیامت وجود دارد که آن را اصطلاحا میگویند عالم برزخ.
برزخ یعنی حائل و واسطه. عالم برزخ یعنی عالمی که در بین عالم دنیا و عالم آخرت قرار گرفته و لهذا در عالم برزخ هم با اینکه هنوز حساب کلی افراد رسیدگی نشده است و در قیامت باید رسیدگی بشود، افراد مختلفند، بعضی متنعمند و بعضی معذب. این است که فرمودهاند: «القبر اما روضه من ریاض الجنه ، او حفره من حفر النیران؛ عالم قبر برای انسان یا به منزله باغی است از باغهای بهشت و یا به منزله گودالی است از گودالهای جهنم».
اهل سعادت، از همان لحظه توفی و مردن، سعادتشان شروع میشود، و اهل عذاب، از همان لحظه مردن، عذاب برزخیشان آغاز میگردد. این آیه بر همین مطلب دلالت میکند. قرآن نمیگوید که قبل از قیامت، مردم، چه سعید و چه شقی همین طور منتظر نگهداشته میشوند برای محاکمه نهایی و تا آن وقت همه در یک حالت انتظار بسر میبرند، بلکه میفرماید اگر ببینی آن زمان را که فرشتگان میآیند اخذ میکنند، توفی میکنند، تحویل میگیرند به تمام و کمال کافران را و فقط بدنشان میماند که بعد میپوسد، و اینها را معذب میدارند (عذاب عالم برزخ)، این بدن دیگر در کار نیست ولی معذلک عذابش هست. «یضربون وجوههم و ادبارهم؛ از پیش رو و پشت سر، اینها را میزنند و به آنها میگویند عذاب سوزان را بچشید» ( محمد/ 27).
در هنگام ورود به عالم برزخ خود را چگونه برای پاسخ گویی آماده کنیم؟
آنچه که در عالم پس از مرگ برای انسان رخ می دهد واقعیاتی هستند که روح انسان پس از مفارقت از بدن مادی با آنها روبرو می شود. با فرا رسیدن مرگ انسان و جدا شدن روح از کالبد مادی و جسمانی خودش به عالم دیگری به نام برزخ منتقل می شود. امّا این انتقال به سادگی صورت نمی پذیرد. چه بسا انسانهایی که به واسطه توجه بیش از حد به امور دنیوی و مادی و فوری از جهات روحانی و معنوی خود در هنگام مرگ دچار سردرگمی بشوند و نداند که چه شده!! به ناگاه می بینند پرده کنار رفت و فضایی که در آن تنفس می کردند به کلی تغییر کرد و دگرگون شد. به جایی رفته که هیچ گونه آشنایی با آن ندارد. گاهی انسان در همین سردرگمی و دهشت و اضطراب به سر می برد که ناگاه مورد سئوال هم واقع می شود.[1]
انسان در عالم برزخ مورد سئوال واقع می شود امّا آن سئوالات چیست؟
با مراجعه به روایات در می یابیم که سئوالات کلی پرسیده می شوند. در برزخ از جزئیاتِ عمل سئوال نمی شود آنچه سئوال می شود از کلیات است. توحید، نبوت، دین و امامت.
اگر انسان معتقد و متعهد به دستورات الهی باشد توان پاسخگویی را دارد و الّا در پاسخ خواهد ماند. در عالم برزخ هر کسی بنا به عقیده و ایمان و اعمال توان بهره برداری را دارد[2] این چنین نیست که چون عالم دنیا آدمی مطلبی را حفظ کند و بعد همان را ارائه دهد.
در روایتی از حضرت امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ آمده است:
در قبر از مۆمن این چنین سئوال می شود: من ربّک؟ (پروردگارت کیست؟)، او جواب می دهد: الله، پس از او سئوال می شود: ما دینک؟ (دینت چیست؟) جواب می دهد: الاسلام، پس از او سئوال می شود من نبیک؟ (پیامبرت کیست؟)، جواب می دهد: محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ پس سئوال می شود: من امامک؟ (امامت کیست؟) پس جواب می دهد فلانی (نام امام زمان خودش را می برد)...[3]
در این حدیث تصریح به این 4 سئوال شده که پس از پاسخ به این سئوالات دری از درهای بهشت برای مۆمن باز می شود. حال که روشن شد سئوالاتی که در برزخ از ما می شود چه هستند و معلوم شد مربوط به امور عقیدتی هستند حال می پردازیم به این مطلب که چگونه خود را آماده کنیم برای پاسخگویی به این سئوالات.
آنچه که در اینجا مورد اهمیت است حفظ عقیده و باور است ما در دنیا به دین اسلام باور داریم و سالهایی از عمر ما می گذرد و دلخوش هستیم که عقیدة ما معلوم است و باورمان قلبی و مستحکم است امّا مطلب به این سادگی نیست در صورتی باور و ایمان ما راسخ می شود که توأم با عمل باشد هر چه ما به رفتار و اعمال خود بپردازیم در حقیقت باور و عقیده مان را تقویت کرده ایم ایمان به خدا در جایی خود را خوب نشان می دهد که آدمی دستورات او را در رفتار و کردار به عمل بکشاند، عقیده نباید حرف زبان باشد و لقلقه زبان بلکه باید باور و عقیده به ارکان و جوارح هم سرایت کند. چنانچه حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرمایند: الایمان عقد بالقلب و قولٌ باللسان و عملٌ بالارکان» یعنی «ایمان عقیدة قلبی و گفتار به زبان و عمل به اندام است»[4].
یعنی ایمان می بایست در این سه مدار یافت شود قلب، زبان، جوارح. در هر کدام که نباشد نقص در ایمان خواهد بود حال اگر کسی مواظب اعمال خود بود و خود را تابع دستورات پروردگار و پیامبر گرامی او و اوصیای او دانست نه تنها باید با تدبّر و تفکر عقاید و باور خود را تقویت کند بلکه با عمل هم باید ایمان قلبی خود را ریشه دار کند تا در حالت پس از مرگ که انسان حتی خود را هم فراموش می کند عقیده خود را بتواند حفظ کند.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: جواد آملی، عبدا...، تفسیر موضوعی، ج 14، صورت و سیرت انسان در قرآن، ص 217ـ220
[2] . همان، تفسیر موضوعی، ج 4، معاد در قرآن، ص 220
[3] . فروع کافی، ج 3، ص 238، کتاب الخبائز
[4] . تحف العقول، ص 56
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان